دلالــــت بر امـامـــت…
بسم الله الرحمن الرحیم
بدون شک داستان غــدیر خـم یکی از مهم ترین حوادث زندگانی رسول اکرم (صلی الله علیه واله ) و مولا علی (علیه السلام) بوده است که کم توجهی به آن موجب فراموش شدن اصل اساسی دین یعنی ولایت و امامت اهل بیت (علیهم السلام ) و ایجاد اختلافات و تفرقه های فراوان در میان طوایف مسلمین گشته است. و برای اهل علم پوشیده نیست که اگر مساله ی غدیر خم برای همگان حل شود دیگر خبری از آن همه اختلافات و خون ریزی ها و جنجال های منطقه ای و فرا منطقه ای نخواهد بود.
از مصادیق کم توجهی مسلمین دنیا به حدیث شریف غدیر می توان به برداشت های کودکانه و سطحی و البته مغرضانه به این حدیث شریف نام برد که همین برداشت های غیر معقول و غیر تخصصی موجب گشته است تا بسیاری از مسلمانان پیام غـدیر را درک نکرده و به واسطه عدم تامل در محتوای این حدیث شریف به راه راست هدایت نگشته و به حبل الله المتین چنگ نزنند.
شاید برای شما هم تجربه شده است که هنگام سخن گفتن از حدیث شریف غدیر در برابر مخالفان با استدلال های عجیبی روبرو شوید که از مهم ترین آنها به این مورد میتوان اشاره کرد که مولا به معنای دوست است نه به معنای سرپرست و اولی و مولی دارای معانی فراوان است و در این حدیث معای اولی به انفس و این قبیل معناها دلالت ندارد و سخنان دیگر که پاره ای از آن را در این مختصر تقـدیم شما بزرگواران میکنم امیدوارم این ناچیز مورد استفاده تمام شما رهروان حقیقت قرار بگیرد.
——————————————-
میگـفـت:
نمیگوییم حادثه ی غدیر وجود نداشت بلکه معتقدیم جریان غـدیر برای انتخاب خلیفه و جانشین بعد از پیغمبر نبوده است بلکه برای اظهار دوستی پیامبر و امام علی بوده چرا که واژه مولی مشترک لفظی است و در اینجا به معنای دوست به کا ر رفته است…
گفـتـم:
بر فرض که ما شیعیان کوتاه بیاییم و بپذیریم که واژه مولی مشترک لفظی است میگوییم در حدیث غـدیر قـرینه هایی وجود دارد که معانی دیگر این کلمه را نفی می کند.
میگـفـت:
آیا این قرائن از خود حدیث غـدیر به دست می آیند؟
گفـتـم:
بلی این قرائن با توجه به متن خود حدیث به دست می آیند.
قـرینه اول:
آغاز حدیث که پیامبر خدا میفرماید: الست اولی بکم من انفسکم (آیا من به شما از خودتان سزوارتر نیستم)
یعنی ایا بر شما ولات مططلقه ندارم انگاه حضرت این سخن را متفرع بر سخن قبلی ساخته و میفرماید:
فمن کنت مولاه فعلی مولاه
اگر پیغمبر خدا از بیان این کلام غیر از معنایی که در مقدمه بر آن تصریح نموده اند اراده کرده باشند کلامشان از بلاغت ساقط میشود در حالی که آن حضرت افصح البلغاء است و هیپچ وقت طوری سخن نمیگویند که سر و ته کلام به هم بریزد آن هم پیغمبری که از دیدگاه ما از هر لغزشی به دور است و تمام اجزای کلامش به واسطه وحی بر زبان مبارکشان جاری می شود. پس راهی نیست جز این که بگوییم مقدمه با ذی المقدمه متحد و یکسان است و چون مولا در آغاز کلام پیامبر به معنای اولی به شی است پس مولا در کلام بعدی نیز به همین معنا است.
و سخن سبط ابن جوزی حنفی در تذکره الخواص جلد20 صفحه32 مطلب یاد شده را کاملا روشن میسیازد :
وی ده معنا برای برای واژه مولی نام میبرد و اولی را در دهمین معنا قرار میدهد و میگوید: منظور از حدیث طاعت مخصوص است بنابراین این معنای دهم که اولی باشد متعین است و معنای حدیث این است من نسبت به هر کس که سزاوار تر از خود او بر او هستم علی نیز از ا بر خودش سزاوارتر است.
قـرینه دوم:
پایان حدیث که رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) می فرماید: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه
(خداوندا دوست بدار کسی ه او را دوست بدارد ودشمن بدار کسی که او را دشمن بدارد )
و در بر خی کتب این عبارت نیز آمده است وانصر من نصره و اخذل من خذله (یاری کننده او را یاری و خوار کننده او را خوار گردان )
در این دعا که اندیشه کنید متوجه این نکته میشوید که حضرت رسول وقایع آینده را می دانستند و از این رو شروع کردند به دعا برای دوستدار ویاری کنند ه او و نفرین بر دشمن و خوارر کننده او تا امر خلافت برای او ثابت گردد تا این امر موجب نزدیکی مردم به حق شود . ناگفته نماند که چنین دعایی که به صورت عام و بدون قید بیان میشود جز درباره کسی که لیاقت این مقام را دارد مناسب نیست. و به همین دلیل چنین دعایی درباره سایر مومنین وارد نشده است و هنگامی صادر میشود که شخص از ارکان دین و نشانه ی اسلام و امام امت باشد و دور شدن از او باعث شکستن بازوی حق و گسستن دستگیره ی اسلام مبین شود.
آری رسول خدا می دانستند که حسودانی هستند که این مقام برای علی علیه السلام بر آنان سخت تمام میشود و علی علیه السلام برای حکومت خود به نیروهای مخلصی که تابع نفس و زیاده خواهی نباشند احتیاج دارند که اینگونه دعا فرمودند.
ناگفته پپداست که دعای رسول خدا از حیث عمومیتی که دارد بر عصمت امام دلالت میکند چر ا که به خاطر وجود موصول (من) و از حیث زمان و حالات به خاطر حـذف متعلق عمومیت دارد و چکیده معنایش این است که: در هر حال و در هر زمان بر هر کسی دوستی و یاری او واجب است و دشمنی با او و خوار دانستن او حرام است و به روشنی این عبارت مشخص میکند که او در هیچ حال سخن غیر حق نمی گوید و شکی باقی نمی ماند که دارنده این صفات قطعا امام است و با این وجود هم نسبت به مردم از خودشان سزاوار تر است وهم قبیح است عقلا کسی پایین تر از او بر او برای امر خطیر امامت مقدم شود.
قـرینه سوم:
پس از بیان حدیث حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: الله اکبر علی اکمال الدین و اتمام النعمه و رضا الرب برسالتی و الولایه لعلی بن ابیطالب (الله اکبر بر کامل شدن دین و تکمیل نعمت و خشنودی خدا از پیام رسانی و رسالت من و ولایت علی ابن ابیطالب)
آخر به جز امامتی که متم برنامه ها و مکمل نشر دین و تثبیت کننده پایه های رسالت است چه چیزی دین را کامل و نعمت را تمام و خوشنودی پروردگار را جلب میکند؟!
قـرینه چهارم:
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از بیان ولایت علی ابن ابیطالب (علیه السلام) فرمودند: فلیبلغ الشاهد الغایب (حاضران به غایبان برسانند)
آیا برای شخص شما و هر جوان و روشن فکر اهل سنت باور کردنی است که پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله سلم) امری را از قبیل موالات و محبت که میان مسلمانان رواج دارد و برای همگان به سبب کتاب و قرآن روشن می باشد را این چنین برای ابلاغ آن به غایبان تاکید کند؟!
قـرینه پنجم:
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از بیان ولایت علی ابن ابیطالب (علیه السلام) فرمودند: اللهم انت شهید علیهم انی قد بلغت و نصحت (خدایا خود گواه بر آنان هستی که من دستورات را ابلاغ کرده سفارش خود را نمودم )
در این سخن بیاندیشید که شاهد گرفتن خدا بر امت برای تبلیغ و نصیحت اقتضا میکند که امری را که آن روز ابلاغ فرموده مساله تازه ای باشد که قبلا ابلاغ نکرده است در ضمن سایر معانی مولی از قبیل یاری محبت که در میان مسلمانان عمومیت دارد هیچ نیازی برای شاهد گرفتن بر ان در خصوص علی(علیه السلام) قابل تصور نیست.مگر شاهد گرفتن بر آن در خصوص علی(علیه السلام) به همان شیه ای باشد که اعتقاد ماست.
قرینه ششم:
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) قبل از بیان ولایت علی (علیه السلام) در آغاز خطبه خود از رحلت خویش سخن میگوید:و انی اوشک ان ادعی فا جیب
ثمار القلوب:51 چاپ جدید:صفحه 636 شماره 1068
این سخن پیغمبر خدا به ما میفهماند که امر مهمی از تبلیغ پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) باقی مانده بود که حضرت نگران آن بوده که مبادا پیش از ابلاغ آن مرگش فرا رسد و رسالتش ناتمام بماند.
آن چه میتواند این خلا را پر کند تعیین رهبری است که زمام امور را پس از پیامبر به دست بگیرد نه مودت و دوستی فردی و یا نصرت و یا کمک به او.
در ضمن در صحیح مسلم 25/5 حدیث36 کتاب فضائل صحابه این نکته ذکر شده که بعد از نگرانی و اهتمام غیر از ولایت امیرمومنان و عترت پاکش چیز دیگری را ابلاغ نکرد.
قـرینه هفتم:
پس از بیان ولایت امیرالمومنین پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند:
هنئونی هنئونی ان الله تعالی خصنی بالنبوه و خص اهل بیتی بالامامه (به من تبریک بگویید به من تبریک بگویید زیرا خدای تعالی مرا به پیامبری و اهل بیتم را به امامت برگزید/حافظ ابو سعید خرکوشی نیشابوری متوفای 407 در کتاب خود شرف المصطفی ناقل این روایت هست)
این عبارت به روشنی بیانگر این نکته ی مهم است که امامت مختص اهل بیت (علیهم السلام) هست و در راس آنان امیرمومنان قرار دارد که در آن لحظه او مورد نظر بود.
قـرینه هشتم:
استدلال خود مولا امیرالمومنین (علیه السلام) در روز رحبه که پس از بازگشت خلافت به آن حضرت برای رد ادعای غاصبان خلافت و برای پذیرش حاضران به آن حدیث استناد کرده اند
(اسدالغابه307:3-205:5 چاپ جدید: 469:3 شماره3341 و شرح ابن ابی الحدید 362:1 چاپ جدید:74:4 خطبه 56)
قـرینه نهم:
امیرالمومنین (علیه السلام) افرادی را که در احتجاج روز رحبه و رکبان از شهادت به حدیث غدیر خودداری کردند را نفرین کرد و آنان گرفتاری به نابینایی و بیماری پیسی و آفات دیگر شدند. این افراد نفرین شده همان هایی بوده اند که در اجتماع روز غدیر حاضر بودند ولی آن را انکار کردند.
(اسدالغابه 492/3)
چه عقل سلیمی احتمال میدهد که امام علیه السلام به خاطر کتمان معنای
نصرت و محبت با چنیین شدتی آنان را نفرین کرده باشد؟!
قـرینه دهم:
خود عـمر ابن خطاب اقرار به معنای مولی به معنای اولی به انفس و سرپرست میکند!
شهاب الدین همدانی در موده القربی مودت پنجم و شیخ قندوزی حنفی در ینابیع الموده 73/2باب 56 از عمر ابن خطاب نقل کرده اند که:
نصب رسول الله علیا علما (پیامبر خدا علی را به عنوان نشانه و راهنما منصوب کرد)
قاعدتا واژه نصب در مورد اعطای حکومت و واگذاری ولایت به کار میرود مثلا میگویند: سلطان فلان شخص را به ولایت فلان منطقه منصوب کرد ولی درباره ی رعیت یا محب یا محب یا محبوب یا یاور یا یاری شده که هم سطح دیگر افراد جامع بوده و تحت سیطره سلطان می باشند. به کار نمیرود و نمی گویند آن ها را منصوب کردند
در ضمن واژه نصب در روایات زیادی . همرا با لفظ ولایت آمده است و یا پس از آن واژه ی “لــــلنـــاس” منصوب بر مردم یا “للامـــــــه” منصوب بر امت اسلامی آمده است.
با این وجود و به گفته ی خود خلیفه ی اهل سنت مقام اعطایی به مولا امیرالمومنین مقام حکومت مطلقه بر تمامی امت اسلامی است که اعتقاد ما شیعیان هم همان است.
قـرینه ی یازدهم:
در پاره ای از این خطبه ی شریف که طبرانی در معجم کبیر 375/2حدیث 2505 نقل کرده است از زبان رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) آمده است که ایشان خطاب به مردم فرمود:
ای مردم به چه چیزی شهادت می دهی د گفتند شهادت به لا اله الا الله فرمود پس از آن به چه؟گفتند به اینکه محمد بنده و فرستاده ی اوست بعد فرمود ولی شما کیست ؟گفتند خدا و رسولش مولای ما هستند در این لحظه پیامبر دست بر بازوی علی (علیه السلام) زد و آن را بلد کرده و فرمود : من یکن الله و رسوله مولاه فان هذا مولاه.
قابل توجه است که قرار گرفتن شهادت به توحید و رسالت و آمدن آن در پی ولایت مطلقه خدای سبحان و پیامبرش ممکن نیست مگر اینکه معنای امامت ملازم با اولویت بر جان مردم اراده شده باشد. همان گونه که پیامبر نسبت به مومنان از خودشان سزاوارتر است النبی اولی بالمومنین من انفسهم .احزاب 6
قرینه دوازدهم:
حافظ جسستانی در کشف الغمه :49-1/324 از ابن عباس روایتی را نقل کرده است که ابن عباس آن صحابی جلیل القدر پس از بیان حدیث غدیر فرموده است:
(فوجبت والله !فی رقاب القوم ) و در عبارتی دیگر ( فی اعناق القوم ) به خدا سوگند ولایت تو بر گردن مردم واجب شد .
این روایت با وجود قسم جناب ابن عباس که نشان دهنده خطیر بودن آن است نشان می دهد که این امر هم وزن رسالت است چون بر گردن همه واجب شده است . و کسی را او با برابر نیست و این جز خلافت نمی تواند باشد. که این امر حضرت را در میان افراد جامعه ممتاز می سازد و این از معنای اولویت جدا نیست.
به نیت 12 امام علیهم السلام 12 قـرینه ذکر کردم. قـرائن فراوان دیگری موجود است که حاجتی به ذکرشان ندیدم.
میگفــت:
حدیث غـدیر ی که شما نقل میکنید آیا همانی است که در کتب ما بیان شده است؟!
گفـتـم:
بلی علامه امینی ما در الغدیر 110 تن از بزرگان صحابه را نام میبرد که این حدیث شریف را بیان میکنند و همچنین ایشان 84 تن از تابعان را نام میبرند که حدیث غدیر از آنان روایت شده است که بنابر اختصار اسم چند نفر از آنان را خدمت شما بیان میکنم.
اصحاب
نفـراول:
مولا امیرالمومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام در مسند احمد 1/152 و چاپ جدید 1/246 حدیث1313
نفـردوم:
صدیقه طاهره حضرت فاطمه سلام الله علیها در اسنی المطالب صفحه 50
نفـرسوم:
امام حسن مجتبی (علیه السلام ) سبط رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در الولایه ابن عقده صفحه 150
نفـرچهارم:
امام حسین (علیه السلام ) سبط رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در مقتل الامام الحسین علیه السلام خوارزمی 1/48
نفـر پنجم:
ام سلمه همسر گرامی پیامبر (صلی الله علیه و آله ) در جواهر العقدین صفحه 174
نفـر ششم:
اسماء بنت عمیس خثعمیه در کتاب الولایه ابن عقده صفحه 152
نفـر هفتم:
عایشه دختر ابوبکر همسر پیغمبر ( صلی الله علیه و آله ) در کتاب الولایه ابن عقده صفحه 152
نفـر هشتم:
عمر ابن خطاب در الریاض النضره محب الدین طبری 2/161 و چاپ جدید 3/113-114 و 4/204
نفـر نهم:
عثمان ابن عفان در مناقب علی ابن ابیطالب 27 حدیث 39
نفـر دهم:
ابو حمزه انس ابن مالک انصاری خزرجی خادم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در المعارف صفحه 291 و چاپ جدید صفحه 580 و در کنزالعمال 154:6و 403 و چاپ جدید 11/609 حدیث 32950 و 13/157 حدیث 36486 و تاریخ الخلفاء صفحه 114 و چاپ جدید صفحه 158
نفـر یازدهم:
ابوهریره دوسی در تهذیب الکمال 20/484 شماره 4089 و تهذیب التهذیب 7/337 وچاپ جدید 7/296
نفـر دوازدهم:
ابوذر جندب بن جناده غفاری در فرائد المسمطین باب 58 1/314 حدیث 250 و در مقتل الامام الحسین علیه السلام خوارزمی 1/48
نفـر سیزدهم:
جابر بن عبدالله انصاری در الاستیعاب ابن عبدالبر 2/473 وچاپ جدید قسم سوم 1099 شماره 1855
نفـر چهاردهم:
عباس ابن عبدالمطلب در اسنی المطالب 3 و چاپ جدید صفحه 48
نفـر پانزدهم:
عمرو ابن عاص در الامامه و السیاسه ابن قتیبه 93 چاپ جدید 1/97 و منتاقب خوارزمی 126 و چاپ جدید صفحه 199 حدیث 240
نفـر شانزدهم:
ابوعبدالله سلمان فارسی از اصحاب حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) در فرائد المسمطین باب 58 و چاپ جدید 1/315 حدیث 250
نفـر هفدهم:
زبیر ابن عوام قریشی در مناقب علی ابن ابیطالب صفحه 27 حدیث 39
نفـر هجدهم:
ام هانی دختر ابوطالب در جواهر العقدین صفحه 174
نفـر نوزدهم:
ابوعبدالرحمن عبدالله بن عمر بن خطاب عدوی در تاریخ الخلفاء صفحه 114 چاپ جدید صفحه 158
نفـر بیستم:
فاطمه دختر حمزه بن عبدالمطلب در کتاب الولایه صفحه 153
واز تابعین نیز میتوانم این 3 موار از 84 تن را نام ببرم:
تابعین
نفـر اول:
عمر ابن امیرالمومنین در کتاب تقریب التهذیب صفحه 281
نفـر دوم:
عمر ابن عبدالعزیز خلیفه اموی در در تاریخ دمشق 320:5 چاپ جدید 251:6 و حلیه الاولیاء 364:5
نفـر سوم:
معروف ابن خربوذ که ابن حبان او را ثقه می داند در الثقات 439:5
واز علمای شما از 360 موردی که در کتاب الغدیر بیان شده است این چند مورد را بیان میکنم:
علـمای اهل سنت
نفـر اول:
امام شافعیان ابو عبدالله محمد بن ادریس شافعی در مناقب الشافعی بیهقی 1/337
نفـر دوم:
امام حنبلیان ابو عبدالله احمد ابن حنبل شیبانی در مسند احمد 1/84 و 118 و 119 و 152 و 331 و 4/281 و368 و372 و 5/347 و336 و 370 و419
نفـر سوم:
حافظ ابو عبدالله محمد بن اسماعیل بخـاری مولف کتاب معروف “صـحیـح” همان که از صحاح ششگانه هست در تاریخ البـخاری 1قسم 1 صفحه 375
نفـر چهارم:
حافظ احمد بن یحیی بلاذری در انساب الاشراف 2/108 تا 112
نفـر پنجم:
ابو عمر احمد بن عبد ربه قرطبی در العقد الفرید 275:2 چاپ جدید 4/122
و نفرات فراوان دیگر که توصیه میکنم برای اطلاع به کتاب الغدیر رجوع بفرمایید.
نفـر ششم:
حافظ احمد ابن عبدالله فقیه حرم محب الدین ابو عباس طبری مکی شافعی در ذخائر العقبی 67-68 و 87-88
نفـر هفتم:
حافظ ابو عبدالرحمن احمد ابن شعیب نسائی در کتاب السنن الکبری 5/45 و 108 و 130 و 136 و خصائص امیرالمومنین 50 و 64 و 94-96 و 100 و 104
نفـر هشتم:
ابوالحسن علی ابن محمد جلابی شافعی معروف به ابن مغازلی در مناقب صفحه 16
و افراد فراوان دیگر که شما میتوانید در الغدیر علامه امینی مشاهده فرمایید.
میگفــت:
با توجه به قرائن و مستندات ارائه شده از شما کاش میدانستم آن جا که قران کریم واژه مولا را به کار میبرد همین مفهوم که اعتقاد شماست را اراده کرده است؟
گفـتـم:
بلی همین طور است که چند مورد از آن را براایتان بیان میکنم
آیـه ی اول:
فالیوم لا یوخذ منکم فدیه و لا من الذین کفروا ماویکم النار هی مـولـا کـم و بئس المصیر / سوره مبارکه حدید آیه 15
امروز رستاخیز نه از شما و نه از افرادی که کفر ورزیده اند عوضی گرفته نمیشود جایگاه شما آتش است و آن برای شما اولی و سزاوار است و چه بازگــشتــگاه بدی است.
در این آیه فوق همان گونه که روشن است لفظ مولی به معنای اولـی آمده است چرا که برای افرادی که کافر شده اند غیر از آتش قهر الهی چیزی سزاوار و شایسته نیست!
آیـه ی دوم:
یدعوا لمن ضره اقرب من نفعه لبئـس الـمـولـی و لبئس العشیر / سوره مبارکه حج آیه ی 13
همانطور که مستحضر هستید آیه ی فوق در مورد مشرکین وبت پرستان می باشد و در این جا لفظ مولــی به معنای ولــی آمده است چرا که گروه بت پرست به اصنام و بت ها به عنوان ولی نگاه میکردند!
منبع : وبلاگ مناظرات یک طلبه ی ایذه ای
آخرین نظرات